کد مطلب:93739 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:405

برای تحصیل صفت رضا چه باید کرد











طریق تحصیل رضا- برای تحصیل رضا چند امر قابل توجه است: 1- تداوم در ذكر خدا در قلب و تفكر در عجائب خلقت و حكمتهای قرار داده در مخلوقات و مواظبت بر طاعات و عبادات و كم نمودن علائق دنیوی و علائق نفسائی كه همه را تحت عنوان توجه به خدا میتوان جمع كرد، و با این توجه محبت شخص به مرتبه ای می رسد كه محو دوست گردیده و مست باده محبت می شود و احساس درد مصائب و بلاها نخواهد كرد.

2- تامل در اینكه انسان غافل و جاهل است، و مهربانی مادر به فرزند جلوه بسیار كوچكی از عشق و محبت او به مخلوقات است، پس چنین خالقی هر چه كند

سر قبول بباید نهاد و گردن طوع
كه آنچه حاكم عادل كند همه داد است

3- تامل در اینكه از نارضائی او هیچ نظامی الهی تغییر نخواهد كرد، چه راضی باشد چه ناراضی، تقدیر الهی خواهد آمد، لكن وجود رضایت موجب كسب ثواب و نارضایتی عامل تحصیل عقاب خواهد بود.

در دایره هستی ما نقطه تسلیمیم
رای آنچه تو اندیشی، حكم، آنچه تو فرمائی

4- طالب مرتبه رضا، باید در آیات و اخباری كه در رفعت مرتبه اهل بلا همچون حضرت ایوب[1] (ع) رسیده نظر كند، و احادیث اجر و ثواب بر مصیبت را

[صفحه 202]

مطالعه كند، و بداند هر گنجی بعد از رنجی و هر راحتی بعد از محنتی و هر اجری بعد از بلائی و هر ثوابی بعد از مصیبتی است.

یار و دوستی از دوستان درگاه نیست كه سر او بخنجر تسلیم نبریده باشد، و هیچیك از مقربان بارگاه نیست، كه: در بادیه و بیابان محبت خارهای مصیبت بپای او نرفته باشد، محرمی از محرمان قدس را نیافتم كه چهره او از خوناب جگر سرخ نشده باشد، و صدیقی از صدیقان نشنیدم، كه به سیلی عناء و رنج رخسار او كبود نشده باشد، پس آدمی باید بامید ثوابهای پروردگار چون مردان بلند همت، بیابان بلا را با قدم صبر بپیماید، و دشواریهای این راه را بر خود سهل نماید، چون مریضی كه متحمل حجامت و فصد (رگ زدن) و خوردن دواهای گرم و سرد می گردد، و مانند تاجری كه بار گران سفرهای دور و دراز را بامید سود می كشد.

قابل توجه اینكه علماء اخلاق فرموده اند: بالاتر از مقام رضا، مقام تسلیم و تفویض است، زیرا در مقام رضا طبع انسان لحاظ و منظور شده، و می گوید: هر چه محبوب برایم بپسندد، من می پسندم و راضی به آن هستم، ولی در مقام تسلیم، طبع و میل و منیت و تعلقات انسان لحاظ نمی شود، بلكه طبع و موافقت و مخالفت آنرا به خدا واگذار می كند، و گویا اصلا طبعی و تعلقی به امورات برای آن نمی بیند، كه: افعال خداوند موافق و مرضی آن باشد.

این مقام تسلیم از توكل هم بالاتر است، زیرا كه توكل اعتماد كردن به خدا

[صفحه 203]

است در امورات، و به منزله توكیل (وكیل كردن) است، و گویا خداوند را وكیل خود قرار می دهد، پس هنوز تعلقی به امور برای خود می بیند، و خود را به منزله موكل می پندارد، ولی در مرتبه تسلیم تمام علائق گسسته شده، و جمیع امور به خداوند متعال واگذار می شود.[2].

نیل به مقام رضا چنانكه در این خطبه آمده، از شوون متقین است، ولی رسیدن به مقام تسلیم، از ثمرات مراتب عالی تقوا و یقین است، كه: وصول به این مرتبه امری بس دشوار ولی لازم است، این مقامی است كه: بزرگان دین همچون حسین بن علی سید الشهداء (ع) به این مقام رسیده اند كه در تاریخ كربلا آمده حضرت بعد از مبارزات فراوان وقتی از اسب بر زمین قرار گرفتند عرض كردند: «الهی رضی بقضاك تسلیما لامرك لا معبود سواك یا غیاث المستغیثین» (راضی هستم بقضاء و حكم تو، تسلیمم برای امر تو، نیست معبودی به غیر از تو ای فریاد رسنده فریاد كنندگان)[3] مرحوم الهی در ذیل این فراز (نزلت انفسهم منهم فی البلاء كالذی نزلت فی الرخاء) چنین می سراید:

بدانسان با بلا باشند دمساز
كه پنداری بلا، یاری است طناز

از آنچشم سیه دل هر بلائی
زند بر وصل جانان الصلائی

از آن پر فتنه چشمان هر نگاهی
زند تیری به قلب بی گناهی

چو آنان نزد جانان بی گناهند
به جان آماج آن تیر نگاهند

خلیل آسا بلا گر باشد آتش
بجان پارسایان خوش بود خوش

هر آن دل با بلا دمساز گردد
در صد لطف بر وی باز گردد

بر آن جان ها بلا، سودای عشق است
نشاط و مستی صهبای عشق است

[صفحه 204]

بلا بر تشنه كام عشق آب است
شب تاریك جان را آفتاب است

بلا خار است و خار عشق گلشن
شرار عشق چون خورشید روشن

بلای دوست، مخصوص اولیا است
شهیدان دیار كربلا است

بلائی كز تو ای پرناز باشد
براهش چشم عاشق باز باشد

كجائی ای بلا بنواز ما را
باوج عرش ده پرواز ما را

[صفحه 205]


صفحه 202، 203، 204، 205.








    1. حضرت ایوب (ع) از طرف پدر و مادر از فرزند زادگان هود و یعقوب بود و روزگار او بعد از یوسف (ع) بوده و ایام عزت بنی اسرائیل را دیده بود اما در روزگار محنت آنها به پیامبری مبعوث گشت وی هیجده سال در بلا و امتحان بود و در این مدت گله گوسفندانش را سیل برد، خانه اش خراب شد. مزرعه اش سوخت، باغش را سلطان بت پرست وقت غصب كرد، فرزندانش را از دست داد، بیماری سختی به سراغش آمد ولی او همچنان دعوت به خداپرستی می كرد، اما پس از هیجده سال و مرگ سلطان بت پرست باغ را به او برگرداندند و نعمتها یكی پس از دیگری بپاس رضا و صبر و شكر او برگشت و چهل و هشت سال دیگر زیست و خداوند فرزندی بنام صالح كه نام دیگر او شموئیل بود به او عطا فرمود، (تلخیص از كتاب قصه های قرآن تالیف سید ابوتراب صفائی آملی صفحه 91 -95- برای مطالعه بیشتر به كتابهای قصص انبیاء و از جمله به كتاب قصص قرآن تالیف صدر بلاغی، انتشارات امیركبیر صفحه 207 -214 مراجعه شود).
    2. به جامع السعادات جلد 3 صفحه 213 رجوع شود.
    3. لازم به تذكر است كه بعضی از مطالب این بحث و اكثر اشعار از معراج السعاده گرفته شده است.